جدول جو
جدول جو

معنی علی الصباح - جستجوی لغت در جدول جو

علی الصباح
هنگام صبح، بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
تصویری از علی الصباح
تصویر علی الصباح
فرهنگ فارسی عمید
علی الصباح
(دَ)
بامداد. صبحگاهان. بامدادان. هنگام بامداد:
نشان بخت بلند است و طالع میمون
علی الصباح نظربر جمال روزافزون.
سعدی.
گفتم مگر بخواب بینم جمال دوست
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست.
سعدی.
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
علی الصباح که میخانه را زیارت کرد.
حافظ.
- علی الصباح نشابور و خفتن بغداد، صبح نیشابور و شام بغداد مفرّح و نشاطانگیز است. و در لطافت هوا مثل بوده است:
صبح نیشابور اگر جان پرور است
شام دجله نیز با وی هم بر است.
دهخدا (دیوان شعر)
لغت نامه دهخدا
علی الصباح
بامدادان هنگام بامدادن: علی الصباح بروی تو هر که برخیزد صباح روز سلامت برو مسا باشد، (گلستان)
فرهنگ لغت هوشیار